English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6140 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shag U اوردن توپ از خارج
shagging U اوردن توپ از خارج
shags U اوردن توپ از خارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
grasps U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
outside U در خارج
outsides U خارج
outsides U در خارج
out of U خارج از
out- U خارج
per U خارج از
off U خارج از
off side U خارج از خط
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out [of] <adv.> U خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
out of tune U خارج
abroad U خارج
forth of U خارج از
out-of- U خارج از
outed U خارج
non combatant U خارج از صف
external U خارج
externally U از خارج
out U خارج
externals U خارج
non-combatants U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
outside U خارج
aroint U خارج شو
over the side U خارج از ناو
derails U از خط خارج کردن
out of door U خارج ازمنزل
extra-marital U خارج از زناشویی
standaway U خارج از بدن
out of phase U خارج از فاز
soto uke U دفاع از خارج
emigration U مهاجرت به خارج
out of proportion U خارج از اندازه
phase out U خارج کردن
out of turn U خارج از نوبت
outboard bearing U یاتاقان خارج
outbye U خارج از دور از
ouyby U خارج از دور از
off season U خارج از فصل
out of action U خارج ازنبرد
derail U از خط خارج شدن
inaccessible U خارج از دسترس
eject U خارج کردن
unship U خارج کردن
ejected U خارج کردن
to pass off U خارج شدن
void U خارج شدن
ejecting U خارج کردن
ejects U خارج کردن
neither here nor there U خارج ازموضوع
not to the point U خارج از موضوع
derail U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
oversea U خارج از کشور
off center U خارج از مرکز
out of question U خارج از موضوع
out of line U خارج از خط جبهه
To fall out. U از صف خارج شدن
outed U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
issue U خارج شدن
issued U خارج شدن
issues U خارج شدن
away U دوراز خارج
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
discharges U خارج کردن
discharge U خارج کردن
quotient U خارج قسمت
quotients U خارج قسمت
outsides U به سمت خارج
out of doors U خارج ازمنزل
to rule out U خارج کردن
out U خارج از حدود
out U خارج بیرون
submultiple U خارج قسمت
eccentric U خارج از مرکز
eccentrics U خارج از مرکز
torts U خارج از قرارداد
tort U خارج از قرارداد
outside U به سمت خارج
irrelevant U خارج از موضوع
derailing U از خط خارج شدن
out- U خارج از حدود
alfresco U خارج از منزل
extraneous U خارج از قلمروچیزی
out- U خارج بیرون
to fall out U خارج شدن
beside the mark U خارج ازموضوع
exterritorial U خارج الملکتی
extra cosmical U خارج ازعالم
begone U خارج شو عزیمت کن
anieoro U از داخل به خارج
abroad خارج از کشور
acentric U خارج از مرکز
beside the question U خارج از موضوع
extra professional U خارج حرفهای
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
extracellular U خارج سلولی
off key خارج از مایه
from out of town U از خارج [از شهر]
out-of- U در خارج بواسطه
out of U در خارج بواسطه
expulse U خارج کردن
egress U خارج شدن
emissive U خارج شونده
extraction U خارج کردن
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
endarch U متشکل در خارج
outdoors U خارج از منزل
double out U 081 خارج
cross country U خارج از جاده
overseas U خارج ازکشور
bring out U خارج کردن
without U بطرف خارج
blow out U به خارج دمیدن
from outside U از خارج [از شهر]
extramarital U خارج از زناشویی
outbound U خارج ازمحدوده
outbound U مربوط به خارج
off duty U خارج از خدمت
extraterritorial U خارج الارضی
extrauterine U خارج رحمی
extravascular U خارج رگی
from the outside U از خارج [از جایی]
ungracious U خارج از نزاکت
nonsense U خارج از منطق
popping U خارج شدن
foreign market U بازار خارج
extramarital U خارج ازدواجی
fescennine U خارج ازاخلاق
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
extramundane U خارج دنیایی
off duty U خارج از نگهبانی
abaxile U خارج از مرکز
extragalactic U خارج کهکشانی
dead ball U توپ خارج ازبازی
belched U بازور خارج شدن
belches U بازور خارج شدن
defenestration U پرتاب به خارج پنجره
defecating U خارج کردن مدفوع
belch U بازور خارج شدن
outward U بطرف خارج بیرونی
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
defecates U خارج کردن مدفوع
obsolete U ازرده خارج شده
to put out of court U از دستور خارج کردن
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
expellant U خارج کننده دافع
defecate U خارج کردن مدفوع
belching U بازور خارج شدن
decivilize U از تمدن خارج کردن
anomalous U خارج از رسم بیمورد
out- U خارج از افشا شده
outed U خارج از افشا شده
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
out U خارج از افشا شده
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
ablate U بریدن و خارج کردن
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
transfinite U خارج ازاعداد محدود
externals U خارج یک برنامه یا وسیله
obsolescent U از رده خارج شده
unplayable U توپ خارج ازدسترس
country clubs U باشگاه خارج از شهر
ration U خارج قسمت سهمیه
rationed U خارج قسمت سهمیه
rations U خارج قسمت سهمیه
external U خارج یک برنامه یا وسیله
bow out U باتعظیم خارج شدن
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
country club U باشگاه خارج از شهر
disseise U ازتصرف خارج کردن
immusical U خارج ازقواعد موسیقی
disarm U از ضامن خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
out of range U که خارج از حد سیستم باشد
outbound cargo U بار خارج از کشور
outcaste U شخص خارج ازمذهب
outrange U خارج ازتیررس بودن
outre U خارج از حدود معمولی
outside grasp U گرفتن میله از خارج
outwards U بطرف خارج بیرونی
outwork U سفارش به خارج از شرکت
outworker U کارگر خارج ازخانه
Recent search history Forum search
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1recreationist
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com